مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
اول از نـور رخت آینه را حـیران کن هر چه خواهی پس از آن چهره ز ما پنهان کن نـتـوانـسـتم اگر بـوسـه به دستت بـزنم بـلـدم پات بـیُـفـتـم به من اطـمیـنان کن مــیـزبـان هــمـۀ خـلـق، ســر سـجــاده منِ محـتاجِ دعـا را به دعا مهـمان کن دم ز عشق تو زدم، بازدم از عشق دگر نَفْسِ یاغیِ نَفَسهای مرا همخـوان کن من که در راه رسیدن به تو پایم لنگ است تو قدم رنجه کن و فاصله را جبران کن روزیِّ گـریۀ ما قـطـع شـده بـیـکـاریم اسم رزّاق خـدا، آجـرمـان را نـان کن ای شمایی که خلائق اثر صنع شماست لطف کن قصر بدیهای مرا ویران کن شدهام مثـل کـشـاورز بـدون محـصول رحم بر مزرعهای که شده بیباران کن هر کجا صحـبت آزردن عـاشقها بود پشت در ماندن و فریاد مرا عنوان کن فعل تو واجب عـینی ست فـدایت بشوم صبح و شب مثل خودت چشم مرا گریان کن شـمر دسـتـور گرفت از پسر مـرجانه بر تنش اسب بتاز و بدنش عـریان کن |